خلاصه کتاب چگونه دیگران را روانشناسی كنیم
|
|
|
|
روانشناسی چیست؟ روانشناسی، دانش
مربوط به روح و جان است. به زبانی ساده میتوان گفت كه روانشناسی، بررسی و
مطالعه پدیدههای ذهنی از هر گونه را در بر میگیرد و دانستههای خودآگاه و
ناخودآگاه ذهن را مورد پژوهش قرار میدهد. یكی از اساتید روانشناسی فرانسه در
اینباره اظهار داشته است: چگونگی شناخت شرایط انسان پیوند با دیگران، مستلزم قبول یا بازگویی واقعیتهاست. بازگویی آنچه كه هست و تلاش برای آنچه كه باید باشد. روانشناسی جدید برآنست كه هر فرد باید پاك و صادق باشد. حداقل با خویشتن چنین باشد و این صداقت، آغاز رشد است. روابط بین انسانها مستلزم وجود اعتماد و اطمینان است. باید بهگونهای روشن و صادقانه با هم روبرو شویم. همیشه باید به سخنان دیگران با دقت تمام گوش كرد و مهم نیست كه صحبت چقدر شوخی یا جدی است و طرفین مورد بحث چه كسانی هستند. باید همیشه سراپا گوش باشیم، زیرا كه با همین كلمات و گفتگوها میتوان افراد را واقعا شناخت. اشخاص نیز میتوانند از ناگفتههای درونیشان به ما خبر دهند. در اجتماع كنونی، آدمهایی را مییابیم كه متاسفانه با گذاشتن یك نقاب دروغین بر چهره واقعی خود و با نقش بازی كردن، در كنار واقعیتها زندگی میكنند. شاید برایآنان نوعی مفهوم داشته باشد، اما از نظر ما و از نظر عموم انسانها، چنین زندگی به مفهوم واقعی زنده بودن و زندگی كردن نیست. آنان با دیگران پیوندی ندارند و تنها هستند و تنها میمانند. هیچیك از انسانها دوست ندارند كه یك عمر را با حیله، تزویز و دروغ زندگی كنند. ولی ترس از تجربه كردن و خطری كه باید متحمل شوند آنان را از بازی كردن نقش و زیر نقاب رفتن ناگزیر میكند. آنان باید تا آخر عمر به این بازی ادامه دهند. پس از آنكه در نقش دروغین خود غرق شدند و برایخودشان هم این تشخیص بسیار مشكل میشود كه واقعا كی هستند؟ در تمام لحظاتی كه بهعنوان یك انسان رشد میكنیم، با این مشكل روبرو خواهیم بود. اما پشت سر گذاردن مراحل گوناگون رشد انسانی و به سلامت گذار كردن از آن، ما را بر این مشكلات پیروز خواهد كرد. انسان غیرطبیعی از دیدگاه پیرژانه فرد غیرطبیعی از لحظهای كه غذا را فرو میدهد تا زمان هضم آن، نیاز به كار دشوار معدوی دارد. گویی غذایش روی دلش مانده است. گذشته از آن عوارض دیگری هم ممكن است بدنبال داشته باشد از قبیل: دل بهم خوردگی، استفراغ، سردرد و سرگیجه. چنین شخصی هنگامیكه در برابر رویداد غیرمنتظرهای قرار میگیرد در حال كلنجار رفتن با خود قرار میگیرند تا بتوانند با موقعیتهای تازه خود را همساز نمایند و همین باعث میشود احساس حقارت در آنها تقویت گردد و ترس بر وجودشان چیره شود و دلواپسی و اضطراب و غیره به سراغشان بیاید. انسان طبیعی از دیدگاه پیرژانه فردی كه طبیعی است در حین هضم غذا متحمل هیچگونه ناراحتی نمیشود. كار گوارش نیز به سهولت صورت میگیرد. انسان طبیعی كسی است كه از انعطاف و كشش روانی نیرومند و هماهنگی برخوردار است. انسان واقعبین یك انسان واقعبین همواره در جال تعادل است، تعادل بین حالات درونی و بازتابهای برونی، یعنی ظاهر و باطن وی با هم برابری دارند. انسان واقعبین وجودش را همینگونه كه هست قبول میكند. در واقع خویشتن را میشناسد و میداند در نهانش چیست و كیست. خویشتن را فریب نمیدهد و گرد كارهای ناشدنی و ناشایست نمیگردد. به استعداد و ظرفیت خود ایمان دارد و به تلاش خود متكی است. آگاهی از خود به او اعتمادبهنفس می دهد كه در نتیجه آن زندگی وی روشن، پرثمر و سرشار از رضایت خواهد بود و هیچچیز نمیتواند در شخصیت خودساخته و خودشناخته او نفوذی دروغین یابد. نیاز خواستنی بودن آیا هرگز فكر
كردهاید كه چرا برخی تا این حد پایبند برخی ارزشهای نادرست بدلی كه دیگران
القاء كردهاند هستند؟ پاسخ این است: آنان نیاز شدیدی به محبت و احساس دلبستگی
دارند. ترس از رانده شدن و نخواستنی بودن یكی از ریشهدارترین ترسهایی است كه
با آن روبرو هستند. خصوصیت آدمهای بچه ننه
خصوصیات افرادی كه اعتمادبهنفس دارند اینگونه افراد در مقابل رویدادهای گوناگون با رفتار خود كه قوی، محكم، آرام، موقر و متین است مشخص میشوند. در برابر فشارهای زودگذر مقاومت میكنند. ثابت و استوار در مسیر هدفشان گام برمیدارند. بر جسم خود حاكم بوده و آن را وادار به انجام تمرینات بدنی نموده، وزن خود را كنترل میكنند. از زیادهروی در غذا خوردن و از الكل، مواد مخدر و عادات ناپسندی نظیر آن پرهیز میكنند. در مقابل احساسات بیارزش، حسادت، نفرت، هوسهای زودگذر به راحتی مقاومت نموده و همواره این احساسات را مهار كرده تا آشكار نشوند. بدون فكر حرف نمیزنند، رازدار هستند، علیه ناتوانیها و كاستیهایشان با نیروی اراده مبارزه میكنند، برای موفقیت در كارهایشان تنها روی خود و تلاشهای خود برای رسیدن به موفقیت حساب میكنند. این افراد كاملا از افكار و عقاید دیگران مستقل بوده و بهجای آنكه بصورت برده وقایع و حوادث درآیند، بر آنها غالب می شوند.همچنین مسئولیتهایی را كه بر عهده دارند بر دوش دیگران نمیاندازند. كمتر خود را تنبیه میكنند و افسوس رفتار گذشته را نمیخورند. عموما افراد شاد، خوشبین و سالم هستند. خصوصیات افرادی كه اعتمادبهنفس ندارند خود را در دست لحظات و خوشحالیهای زودگذر رها میكنند و به سختی میتوانند در مقابل هوسها و تمایلات خود مقاومت كنند. به سادگی به وسیله دیگران متقاعد می شوند. ثابت قدم نبوده و غالبا سطحی عمل میكنند و حاضر به قبول خستگیای كه بر اثر ورزش ایجاد میگردد نیستند. غالبا در حرف زدن زیادهروی كرده و پس از آن متاسف میشوند. معمولا رازنگهدار نیستند. برای موفق شدن در طرحها و افكار خود به دنبال شانس، تصادف و رابطه با دیگران هستند. خود را قبول ندارند و شكست خورده و بدون پرستیژ میانگارند. معمولا خود را گناهكار دانسته و سرزنش میكنند. از نظر شخصیتی بدبین، غمگین و مایوس بوده، از زندگیشان ناامید و با جهان در تضادند اما مراقب، با وجدان، بهشدت منضبط، جدی، مشكلپسند و خیلی زود از آلودگی اشیاء و نامنظم بودن محیط عصبانی می شوند. ناسازگاری (تضاد) عصبی چیست زمانی كه، تمایلات، احتیاجات و اعتقادات ما با دیگران برخورد میكند، ایجاد تضادهایی مینمایند و چون این قبیل برخوردها در اجتماعات امروزی متداول و عادی است، خواه ناخواه مقدار زیادی تضاد در ما ایجاد میگردد كه اجتنابناپذیر است. مثلا شما میل دارید در ساعتی معین با صمیمیترین دوست خود باشید ولی میبینید شخصی دچار مصیبتی شده است و به كمك شما احتیاج دارد. در اینجا وظیفه انسانی شما حكم میكند كه از دیدن دوست محبوب خود صرفنظر كنید و به كمك شخص درمانده بشتابید. در این صورت طبیعی است كه از برخورد این میل و وظیفه، تضادی در شما ایجاد گردد.
تردید بزرگترین اشتباهیكه گاه مرتكب میشویم، ترس از اشتباه كردن است. شك و تردید از جمله راههای فرار از اشتباهات و مسئولیتها بهشمار میرود. افراد مردد تصور میكنند كه اگر تصمیمگیری آنان درست از آب درنیاید ممكن است اعتبار و احترام خود را به خطر انداخته باشند. افراد مشكوك و دودل، افراد بسیار خودپسندی هستند زیرا فقط به خود فكر میكنند و به حقایق اطراف خود با شك مینگرند. نشانههای آدم بیقرار
برونفكنی منظور اینست كه شخص مسائل روحی و ذهنی خود را بصورت عینی و خارجی درآورد. یا به اصطلاح روانشناسان، برونفكنی اینست كه شخص تمایلات، احساسات و حالتهایی را كه در خودش هست و آنها را مذموم و رانده شده میداند در دیگران ببیند و ملامت كند. پس برونفكنی حالتی است كه شخص صفات نامطلوب خود را در دیگران میبیند. تعكیس در تعكیس شخص نه تنها كاستیها، بلكه كموبیش تمامی احساسات و تمایلات خود را در دیگران میبیند. مثلا برخیاشخاص هنگامی كه نسبت به خودشان عصبانی و خشمناكند بهنظرشان میرسد كه دیگران چنیت حالتهایی را نسبت به آنها دارند. بنابراین وقتی كسی خوب و بد زندگی خود را تحت نفوذ عوامل خارجی و غیر از خود احساس كند، كاملا منطقی است كه پیدرپی یك حالت دفاعی و آماده باش به خودش بگیرد و بكوشد تا رفتار و نظر دیگران را نسبت به خود تغییر دهد،اصلاح كند یا آنها را تنبیه نماید، یا خود را از شر آنها حفظ كند و یا آنها را تحت تاثیر قرار دهد. خصوصیات افراد لذتجو
خصوصیات افراد مبتلا به سادیسم یكی از نشانههای تمایلات سادیسمی این است كه شخص از نفس آزار رساندن بهدیگران لذت برده و نیتش مستقیما اذیت دیگران است. اما تیپی مانند برتریطلب اقتضای روحیاتش اذیت دیگران است نه اینكه مانند یك سادیسمی از لذت دیگران لذت ببرد یا شخصی ممكن است بهخاطر حفظ منافع خودش با كسی نزاع و كشمكش داشته باشد و دائما درصدد آزار او برآید. این آزار و اذیتها فینفسه دلیل تمایلات سادیسمی نیست زیرا مستقیما هدفشان آزار دیگران نیست.
تمایلات جنسی مازوشیستی از دیدگاه فروید
رفتار اشخاص بدخلق از نشانههای مشخصه این گروه عصبانیت بیشازحد و غیر قابل كنترل آنهاست. نوع افراطی اینان «بیماران عصبی» را تشكیل میدهند. در برخوردهای روزمره كنترل خود را بسیآر زود از دست میدهند، احساس امنیت نمیكنند. در عصبانیتها، غالبا دستان و انگشتان لرزان دارند. رفتار اشخاص سازشگر سازشگری، نوعی نقش بازی است كه آن را میتوان «كسب صلح به هر قیمتی» نام نهاد. اصولا آدمهایی كه فقط همین حالت را حفظ میكنند. با یك احساس گناه و یا یك گناه دست بگریبانند. این گروه اصولا دوست ندارند كه دیگران آنها را رد كنند. اینگونه افراد، گاه به بیماریهای جسمی دچار میشوند. چرا كه بازی نقشی كه خواستههای فردی و مصالح اجتماعی را نتواند به هم پیوند زند، خشم انسان را بدرون میریزد و آسیبهایی بدو وارد میسازند. خصوصیات افراد مهرطلب مهرطلب،دارای صفات و خصوصیاتی است كه ناگزیر او را به صورت آدمی سربراه، رام و
تسلیم و بطور كلی پیرو و فرمانبرداری دیگران درمیآورد. نیاز شدیدی به جلب محبت
و تایید و تصویب دیگران پیدا میكند. احتیاجات، تمایلات و رفتارش دارای این
خصوصیات است. خصوصیات افراد برتریطلب تیپ برتریطلب می پندارد كه اصولا تمام مردم كینهتوز و متخاصمند و كوشش میكند
تا خلافش را نبیند. بهنظر او زندگی صحنه جدال و مبارزه است. مبارزه انسان با
انسان، و برنده كسی است كه از همه خبیثتر باشد. اگر استثنایی هم بر این قاعده
كلی قائل شود با اكراه و محافظهكاری خواهد بود. گاهی هم آن را با لعااب ادب و
نزاكت، انصاف و دوستی می پوشاند. در رفتار او گاهی احتیاج عصبی به محبت، تایید
و تصویب دیگران مشهود است. ولی از آنها هم برای رسیدن به هدفهای تهاجمی و
برتریطلبی خود استفاده میكند. فرد برتریطلب میكوشد تا یأس و درماندگیعمیقش
را ظاهر نسازد، همیشه از خود جسارت و خشونت نشان میدهد، زیرا بهنظر او این
صفات نماینده یك شخصیت قوی و برتر است.. یكی از احتیاجات مردم برتریطلب این
است كه بر دیگران حاكمیت، كنترل و تسلط داشته باشد كه چنین احتیاجی شكلهای
گوناگون به خود میگیرد. ویژگی افراد حق بهجانب این دسته افراد، بهندرت بحث را میبازند. همواره سعی میكنند كه در خاتمه هر بحث و گفتگویی به نفع خودشان نتیجهگیری كنند. اصولا كم گوش میكنند و بدون توجه به سوال، همیشه آماده پاسخ دادن هستند. درصد یادگیریشان كم است و در مورد افكار و عقاید اشتباه خود بسیار حساسند و همیشه یك چهره حق بهجانب دارند. رقیب و حریف در این زمینه افراد برای«برنده شدن» از هیچ كاری رویگردان نیستندو همواره، تمام مسائل زندگیشان در رك حالت «برد و باخت» قرار دارد. افرادی كه در دنیای رقابتها زندگی میكنند، هرگز در مورد مسألهای وارد بحث و گفتگو نمی شوند بلكه شرطبندی را ترجیح میدهند. سعی میكنند تا از دیگران جلو بیفتند. به هر كسی كه سر راه آنان قرار گیرد خصومت میورزند. خصوصیات افراد پرخاشگر در حال استراحت: ابروان گره خورده، آروارهها بهم فشرده، مشتها درهم، با حالی
عصبی، لیكن به ظاهر مطمئن از خویش. از رفتار او چنین برمیآید كه از هیچكس و
هیچچیز ترس و واهمهایندارد. افراد ساكت و حراف
خصوصیات افراد گوشهگیر می توان افراد گوشهگیر را عصبی دانست كه علت آن ترس و انزجار از آمیزش با دیگران باشد. از خصوصیات بارز تیپ گوشهگیر «بیگانگی از خویش» است. خود را آنطور كه واقعا عست نمیشناسد، نمیداند به چه چیز عشق و علاقه دارد و اعتقادات و اهدافش چیست. اشخاص گوشهگیر هم آگاهانه و هم بطور ناآگاهانه سعی میكنند كه به هیچ طریقی با كسی آمیزش و درگیری پیدا نكنند. همینكه احساس كنند كسی مخل و مزاحم تنهایی و گوشهگیری آنها خواهد شد دچار هراس و تشویش میگردند. یكی از احتیتجات مبرم تیپ گوشهگیر احتیاج به «خلوت» است. حتی كتاب به نظرش مخل و مزاحم بهنظر میرسد. هر نوع پرسشی درباره زندگی خصوصیاش، او را دچار نگرانی میكند. شخص گوشهگیر نسبت به هر چیز كه مختصر شباهتی به فشار و تحمیل، ایجاد تعهد، دستور و این قبیل چیزها داشته باشد حساسیت و عكسالعمل دفاعی نشان میدهد. از ازدواج به دو علت گریزانست. یكی بدین جهت كه آن را تحمیل و فشار احساس میكند. دوم اینكه او را در تماس نزدیك با دیگری قرار میدهد. اغلب اعتقاداتش متضاد و مغایر یكدیگرند حتی خودش هم گاهی از این همه تضاد و تناقض متحیر میشود. افراد غمگین این افراد اصولا خود مسئول حالات خویشند و همواره غمزدگی آنان دلیل حساسیت بیشازحدشان در تمام امور است. با حالت غمزدهای كه به خود میگیرند، یا قصد جلب توجه دارند و یا واقعا درصدد جبران گناهی برآمدهاند كه احساس میكنند و گاه اساسا غم برای آنان نوعی عادت و لذت از این عادت تلقی می شود. اینان ظاهرا بسیار صلحجو هستند و آرام تصمیم میگیرند. همیشه به نگهداشتند حیوانی در منزل علاقه دارند. بیاراده هر كودكی را عاشقانه دوست دارند. از شروع جر و بحث جدی واهمه دارند و اعتمادبهنفس در آنان اندك است. افراد گزافهگو گزافهگویی بازی بچههاست و اگر در بزرگسالان دیده شود، نماینده مشكلاتی است كه فرد دارد و بدان وسیله میخواهد از آنها فرار كند. در پی كسب نفوذ و تسلط بر دیگرانند، خواه به صورت كلامی و یا به صورت بدنی و سعیمیكنند خود را مهم جلوه بدهند. ویژگی افراد درونگرا خونسرد، خوددار و آرام بوده، نوعی عدم تعلق خاطر در آنها به چشم میخورد. این اشخاص عموما خود را كنترل كرده، افكار و احساساتشان را ابراز نمینمایند. این افراد بیشتر به ایدهها، پرسشهای فلسفی، بحثها، نظریهپردازی و علم به خاطر علم علاقمندند. افرادی فكور و دروننگر هستند، در پی سلامت و امنیت هستند. هر چه از واقعیات فاصله میگیرند، بیشتر به درون خودش كشیده می شوند و خطر قطع ارتباط آنان با دیگران افزایش مییابد. دارای فكری سمتدار هستند و علاوه بر ویژگی انضباط، هوشیاری و مواظب و مراقب اوضاع بودن، همواره برای زندگیشان از پیش برنامهریزی میكنند. همیشه قبل از سخن گفتن میاندیشند. تعداد انگشت شماری دوستان صمیمی دارند و فعالیتهای انفرادی مانند مطالعه را ترجیح میدهند، معمولا برایشان مشكل است كه بتوانند موضوعاتی را برای گفتگو با دیگران پیدا كنند و تمایل دارند كه خود را از تعهدات اجتماعی طاقتفرسا، دور نگه دارند و در نهایت این افراد، باوجدان و قابل اعتمادند. ویژگی افراد برونگرا برونگرای افراطی،انسان متزلزلی است كه دنیای خارج و پیرامونی، بر او تاثیر فراوان مینهند، به رهنمودهای دیگران عمل میكنند. با غمهای خود غمگین میشوند اما با غمهای دیگران غمگینتر میشوند. با شادی خود شادمان میشوند ولی شادی دیگران برایشان شادیآورتر است. یك حالت دفاعی در خود دارند و به همین دلیل هرگز نمیتوانند یك انسان كامل و رشد كرده به حساب آیند. غالبا از این شاخه به آن شاخه میپرند.بعلت فقدان اعتمادبهنفس معمولا زندگی درخشان و پرباری ندارند. بیدقت و غیرقابل پیشبینی هستند و بهسادگی تحت تاثیر عوامل گوناگون قرار میگیرند. این اشخاص تمایل به آشكارسازی و ابراز احساساتشان دارند، خواه این احساس اندوه باشد، خواه خشم و یا ترس، عشق و نفرت. معمولا فعال و پرانرژی هستند و دوست دارند با خطر زندگی كنند. اشخاص ظاهرپسند
اشخاص لوده این گروه افراد فكر میكنند كه با دلقكی، و بازی كردن نقش یك احمق میتوانند توجه دیگران را نسبت به خود جلب كنند. افراد گاهی دانسته به این نقش پناهنده میشوند تا در پناه آن اولا مشكلات خود را با فرار از واقعیات فراموش كنند و ثانیا آن توجهی را كه میطلبیده و بدست نیاوردهاند، اكنون بهصورتی اجباری بدست بیاورند. اصولا مسخرگی نوعی راه فرار است در مواجهه با مسائل جدی. آدمهایی با این خصوصیات، نمیدانند كه در بحثها و مسائل جدی خود را چگونه حفظ كنند و به همین خاطر سعی میكنند با شخصیت شوخطبع خود، از واقعیتها بگریزند. خصوصیات افراد مالیخولیایی
اشخاص نگران و مضطرب اضطراب روانی به عوامل خارجی ربطی ندارد و ریشه اصلی آن از نوعی ناامنی كه در دوران طفولیت بوجود آمده است، سرچشمه میگیرد. افراد مبتلا به این بیماری همواره نگران و متوحش هستند. آدم همیشه مضطرب و نگران معمولا روی یك مسأله تاكید میگذارد و آن را همواره تكرار میكند. این روش نه تنها هیچ مشكلی را حل نمیكند بلكه به بیماریهای بدنی نیز (مثل زخم معده) ختم میشود. بیاشتهایی روانیچیست؟ این بیماری در دختران جوان، بین سنین پانزده تا بیست سال دیده می شود. مبتلایان دانسته یا عمدا از خوردن غذا امتناع میكنند و در صورت ناچار شدن در خفا هر چه را خوردهاند، بالا میآورند. معمولا دلایل منطقی برای این كارهایشان وجود ندارد. پس از مدتی دچار لاغری مفرط میشوند و حتی در برخی موارد میمیرند و این مرگ را با طیب خاطر می پذیرند. در برخی مواقع بیاشتهایی روانی دختران جوان ناشی از مقابله با والدین و انتقامگیری از ایشان میباشد. قاطعترین شیوه معالجه، جداسازی بیمار و رواندرمانی فوری میباشد. افراد رویایی رویایی بودن راه مطلق فرار از واقعیتهاست. بازیگران را دوست دارند با رویاها و خیالات غیرواقعی خود از دنیای واقعی پرواز كنند و دور شوند. تجربه نشان داده افراد رویایی بیشتر بهخاطر فرار از شكستها و ناكامیهای دنیای واقعی، به دنیای خیالی پناه میبرند. طرفدار و دوستدار فیلم و قصههای هیجانانگیزند، چرا كه این منبع می تواند دنیای خیالی آنان را از مطالب و سوژههای جدید انباشته كند. محیطی را میجویند كه بتوانند در آن بدرخشند و كسی باشند. قدرت بسیار عجیبی برای توجیه هر شكست و بدبیاری دارند (دلیل تراشی). معنی افسردگی افسردگی را می توان گونهای سستی اعصاب و روان بهشمار آورد و هم می توان آن را
به یك سری از حالات روانی تعمیم داد مانند خستگی اعصاب یا ضعف شدید روحی و
وسواس كه مراحل و درجات متفاوتی دارد. افراد دمدمی در دوست داشتن بهطور كلی، دمدمی بودن در دوست داشتن نوعی بازی است كه منبع آن عدم ایمنی در افراد است. آدمهای دمدمی خطر ارزشیابی كردن روابط را به خود نمیدهند و همیشه در حال فرارند. دمدمی بودن در دوست داشتن موقعی ایجاد میشودكه احساسات فرد مبتذل، ناقابل و سطحی هستند. هیچكس دوست ندارد به دمدمی بودن خود اقرار كند. ولی قبول كردن این واقعیت، خود میتواند اولین قدم بهبود در راه ایجاد احساسات واقعی باشد. در مراحل مختلف رشد احساسات و عواطف، دورههایی وجود دارد كه انسان مجذوب خویش میگردد (نارسیسم) اما با پشت سر نهادن مراحل گوناگون، دوستداری خود به دوستداری دیگران نیز وسعت مییابد. ما باید یاد بگیریم كه دیگران را نیز دوست بداریم (آلتریسم). بهطور كلی افراد دمدمی مراحل یاد شده را نمیگذرانند و رشد احساسات و عواطف آنان در نارسیسم متوقف شده است. خصوصیات اشخاص كمرو
یاوهگو از خصوصیات این افراد: پرت و پلاگویی، سخنچینی، شایعه پراكنی، پرگویی و
بالاخره هرزهدرائی است. اینان بسیار پرحرفند و از هر دری سخن میگویند. خصوصیات افراد سنگدل افرادی هستند كه همیشه در زندگی به دنبال هیجان، تنوع و تازگی میروند و به شدت تشنه تجربیات جدید و كسب نشده میباشند. معمولا تمایلی به ابراز ضعف و نشان دادن احساساتی مانند: گریستن و اظهار علاقه و محبت و عشق ندارند و برای تعقل، بیش از الهامات قلبی ارزش قائلند. اینان افراد سختكوش و مبارز، بلندپرواز و افزونطلب هستند. معمولا به صورتهای مستقیم و یا غیرمستقیم نظیر كجخلقی، زد و خورد، بحثهای تند و سخنان كنایهآمیز، پرخاشگری میكنند. این افراد مستقل و متكی، حسابگر و مادی، با جرأت و بیباك و سیاستمدار و مردمدار، در برخوردها و داد و ستدهایی كه با دیگران دارند تنها منافع خودشان را در نظر میگیرند و در جهت مصالح خویش، گام برمیدارند. این افراد سلطهگر برای دست یافتن به خواستههایشان بیشاز حد پافشاری میكنند. خصوصیات افراد نازكدل این افراد افتاده، كمرو، خوشاخلاق و فروتن هستند و تمایل به اینكه در
روابطشان با دیگران ابتكاری به خرج دهند و نوآوری داشته باشند ندارند. به آسانی
تسلیم می شوند و پیروی از نظرات دیگران را میپذیرند. از برخوردهای شخصی اجتناب
میكنند و از ابراز خشونت، دوری میگزینند. از مشاهده حشرات، خون، وحشیگری و
امثال آن به تندی ناراحت میشوند و علاقه شدیدی به پدیدهها و چیزهای عاطفی و
ظریف مانند: عشق، بچه، هنرهای زیبا، گل و لباس دارند. خصوصیات افراد آتشیمزاج و تندخو این گروه از افراد بسیار زود غضب میكنند كه این حالت برای اطرافیان، بسیار رنجآور است، زیرا كه در مقابل عمل خود، عكسالعمل فوقالعاده شدیدی را ملاحظه میكنند. ناراحتی عمده این افراد، نداشتن قدرت بحث و ضعف توانایی در تجزیه و تحلیل مسائل است. دلیل و ریشه اصلی التهابپذیری و عصبانیت شدید، میتواند وجود ناآرامی و التهاب در زندگی گذشته خانواده آنان باشد، اینان را «نسل قربانی» مینامیم چرا كه اولا آنان خود را عامل بدبختی پدر و مادر میدانند و ثانیا، در ضمیر ناخودآگاه، خود وارد میدان میشوند و برای گرفتن انتقام «عمل» میكنند. احساس حقارت، عقده حقارت روانشناسان عقیده دارند كه بین عقده حقارت و گناه، تفاوت عمدهای وجود دارد. فرق عمده این است كه در عقده «حقارت»، اعتراف به ناتوان بودن و عدم كفایت وجود دارد و افرادی كه از عقده حقارت رنج میبرند، اصولا تعرض و چشمهمچشمی میكنند. ریشه این احساس ناشایستگی و ضعف شخصیتی افراد میدانند. اینگونه افراد، عقدههای خود را با پرخاشگری بیرون میریزند اما دلیل احساس «گناه» كار یا عمل ناشایستی است كه از فردی سرزده است. اصولا افرادیكه عقده حقارت دارند، كفایت و تواناییاندكی دارند. اگر مرتكب اشتباهی شوند فكر میكنند كه هرگز كار یا عمل درست دیگری از آنان ساخته نخواهد بود. اما افرادی كه با یك احساس گناه دست بگریبانند مكررا خود را مورد موأخذه قرار میدهند.
اشخاص اندیشمند این گروه بیماران، بطور كلی از خواندن و یاد گرفتن و كسب اطلاعات بیشتر، هدف آموختن واقعی ندارند. اینان بیشتر دوست دارند بیشتر در مورد زنده بودن و زندگی كردن بخوانند تا به آن عمل كنند. زیرا كه این افراد خود را از زندگی، به دروغ خوشحال و راضی نشان میدهند. نقش یك آدم خردمند را بازی میكنند. مسوولیت های اجتماعی را نمیپسندند، چرا كه در خلوت خود راحتترند. گاهی پناه بردن به علم و دانش بیشتر بهتر از اقرار كردن به انزواپرستی و گوشهگیری است. گاهی چنین رفتاری میتواند ناشی از غم و ناراحتی عمیق باشد. اشخاص حسود حسادت یا ساده و یا پیچیده و وخامتبار. فردی كه محسود واقع میشود ممكن است به
دلایلی از جمله مورد ستایش و توجه بودن، در كانون حسادت قرار گیرد. حسادت را
میتوان انحصارگری مطلق توصیف كرد. فرد حاسد به «محبوب» مورد علاقه خود بصورت
شیئی معمولی مینگرد و حتی او را از داشتن یك زندگی خصوصی و اختیاری منع میكند
و از این بابت حقی برای وی قائل نمیشود. حسادت همواره نشانه ضعف اخلاقی و فقر
عظیم عاطفه بشمار آمده است. فرد حسود پیوسته بر آنست تا خلاء باطنی خود را كه
در آن غالبا احساسات گرانبار حقارت و خودكمبینی اشغال كرده است را به گونهای
پرسازد. افراد تنها و تكرو این گروه از افراد معمولا خود را از دیگران و اجتماع آنان دور میكنند. اینگونه افراد اصولا نسبت به زیردستان خود بسیار زورگو هستند. عقبنشینی در مقابل این افراد، در نظر آنان ترس و خطر شكست را كمتر میكند. ریشه این حالت، گاهی ضعف شخصیت افراد است كه تكروی و تنهایی ناشی از آن میتواند به پیمانشكنی و تجاوز و شدت عمل و بیحرمتی ختم شود. اما ریشه آن غالبا اضطراب درونی است. ویژگی افراد منفیباف یا بدبین این خصوصیت واكنشی آموخته شده است كه در طول زمان و بر اثر تكرار زیاد، بدون فكر و بطور خودكار از انسان سر میزند. مردم عادی نیز به احساس گناه، تشویش، خواستنینبودن و سایر وسواسهای منفی احساسی معتاد می شوند. این اعتیاد سبب می شود شخص اختیار زندگی خود را از دست داده و بهتدریج رو به نابودی رود. سبب افزایش عادتهای منفی در افراد، پایین بودن حرمت نفس و عدم رضایت از خود میباشد. آنان در درون خود احساس بیارزشی كرده، تصور می كنند قابلیتهایی كه از خود نشان میدهند، واقعی نیستند و عادت كردهاند كه در زندگی بازنده باشند و اگر دیگران، آنان را باور كنند، خودشان قبول ندارند. دلایل بدبینی و عیبجویی آنقدر فراوان است كه نمیتوان یك دلیل و یا یك مجموعه از دلایل را برای آن عنوان كرد. شرایط خانوادگی و اجتماعی و بسیاری عوامل دیگر در این حالت دست دارند و به هر حال، فرد را در شرایطی قرار میدهند كه اعتقاد خود را از همه چیز سلب میكند و نسبت به اطرافیان، بدبین و مشكوك می شود. بیهدف و بیامید میگردد و كوششها باطل بنظر میرسند و بالاخره بدبینی علاوه بر آنكه ارتباط آنان را با دیگران از بین میبرد. عواطف از بین میروند و تفكرات از عقل و منطق دور میگردد و تنهای تنها میماند. افراد مشكوك و اسیر
نقش باز كردن توسل به نقش بازی كردن، نه تنها دلپذیر نیست كه دردناك هم هست. نقشها،
واكنشهایی الگو دارند كه از طفولیت در برنامهریزیهای زندگی روانی انسان وجود
داشتهاند. در نقش بازی كردن، آدمها گاه بهگونهای وحشتناك گریم میكنند و
تنها منظور آنان از بازی، یك خواسته است و آن «برنده شدن» است. البته خود نیز
نمیدانند جایزه چیست و برایشان مهم هم نیست. هدف آنها در بازیهای دروغین،
تنها «برد» است. دلیل بازی كردن این نقشها و تن در دادن به آنها، محافظت خویش
و پنهان كردن خود واقعی از دیگران است.نكتهای كه در تمام نقشها، مشتركا دیده
میشود این است كه واقعبینی را از افراد میگیرد و ارتباط آنان را با دیگران
مخدوش می سازد. افراد مسامحهگر
افراد رنجیده این گروه افراد همیشه بازندهاند. البته سعی می كنند كه اشخاص دیگر و عوامل دیگری را مقصر و عامل بدبیاریهایی بدانند كه سبب رنجش آنان شده است. اصولا موفقیت و خوشحالی دیگران آنها را خشمگین می كند و آزردهخاطر می سازد. بطور کلی اشتباهات خود را به دروغ و آنطور كه باب میلشان است تجزیه و تحلیل میكنند (دلیل تراشی) و خود را در پایان بیتقصیر میشمارند. بندرت اتفاق میافتد كه به عهدی وفا كنند و هرگز به دیگران عرضه نمیدارند. بطور كلی این افراد خشمگین و همیشه از دیگران متنفرند، هرگز عمل نمیكنند بلكه منتظر عمل میشوند تا عكسالعمل نشان دهند. غصهخور گروهی كه لذت بردن از زندگی را زیاناور میدانند و از زندگی خویش هرگز بهرهای معمول و متعادل و مفید نمیگیرند و همواره در غم و اندوه بسر میبرند. اینان در هر زمینهای،دلیلی برای اندوه خویش مییابند و از سوی دیگر برای شادی و خوشبختی حد و مرز قائلند و همیشه پس از یك خوشحالی، اندوهی را انتظار میكشند. همواره در كار تنبیه خویشتن هستند. گفته شده است كه ریشه اصلی این ناراحتی در درون خود آنان است و آن فرار از یك احساس گناه است. بهخاطر همین احساس گناه، خود را مستحق عذاب میدانند. بطور كلی همیشه میكوشند دیگران را راضی و خشنود كنند زیرا كه از اظهارنظر منفی آنان ترس دارند. به دلیل دشمنی شخصی با خود، نمیتوانند یك مصاحب و یا یك دوست خوب و صادق باشند. افراد جاذب این بازی مخصوص افرادی است كه از سنین جوانی گذشتهاند و نمیتوانند با حقایق مربوط به سالمندی، مخصوصا آنچه را كه در ارتباط با ظواهر خود میدانند، قبول كنند. از اوج احساس، ناگهان تنزل میكنند و رغبتهایشان نیز چنین وضعی دارد. اساسا تنبلند و گاه از زیر كار شانه خالی میكنند و دراین راه نقش خاصی را برمیگزینند كه طی آن، وانمود میكنند كه بعضی كارها را بلد نیستند و یا اصولا قادر به انجام كارها نیستند و از این راه، چنین تصور میكنند كه توجه اطرافیان را جلب كردهاند. افراد پیشرو و پیشاهنگ بازیكنان این نقش، دوست دارند كه مهم جلوهگر شوند، و در واقع، كار آنان، نوعی عكسالعملسازی در برابر ترسی است كه از ناچیزی خویش دارند. در مواقع درد و ناراحتی و غم و غصه بهترین یاور دیگرانند، اما این یاوری با سوءاستفاده توأم است. بهطور كلی اینگونه افراد برای رهایی از احساس درونی خویش، میل دارند كه بر احساسات دیگران نیز حاكم باشند. افراد خاكی بازیكنان این بازی همواره سعی میكنند كه خود را پایینتر از بقیه جلوه دهند. افرادی كه سعی میكنند خود را به دروغ، خاكی و بیشیله وپیله نشان دهند و بیشازحد معمول «مخلصم و چاكرم» بكار میبرند اما در عمل، خلاف این گفتهها را ثابت میكنند. اینان هم میتوانند در زمره دروغگویان و متظاهران باشند و هم در زمره ترسویان و سازشگران. افراد متكبر فرد مبتلا به این حالت هرگز نمیتواند مسألهای را بهگونهای واضح بررسی و
تجزیه و تحلیل كند،چرا كه هنوز از خویشتن فاصله نگرفته و «حب نفس» بر احساس و
عقل او چیره است . یك تنه به قاضی میرود و به قول معروف، راضی هم برمیگردد.
ناگفته نماند این گروه از افراد (كه گاه بیمارند) از خود «افادهای» دارند
که
آگاهند ومیتوانند دیگران را با سكوت و نگاه بیاعتنای خود تحت تاثیر قرار دهند
و كار خود را پیش ببرند. البته در صورت لزوم قهر و اخم میكنند بیانكه دلیل
قانعكننده برای توجیه رفتار خویش داشته باشند. افراد خشك و بیانعطاف (جزمی) خشكی و عدم انعطاف هنگامی ظاهر می شود كه فرد احساس ضعف و ناامنی شدید كند.
افراد خشك برای احساسات طغیانگرشان احتیاج به یك راه خروج دارند. در این شرایط
اگر افراد خود را در موقعیت وجهالمصالحه و سوءاستفاده قرار دهند به رشد
تكاملی خود هیچ كمكی نكردهاند
منبع : کتاب " چگونه دیگران را روانشناسی
كنیم " نویسنده : محمدرضا تقدمی-انتشارات جیحون |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
براي اطلاع از به روز رساني سايت مشترك شويد |
||
|
مرکز ضايعات نخاعی جانبازان
مهرماه هزار سيصد و هشتاد و چهار
info@isaarsci.ir
Copyright © 2005 Isaarsci Website . All rights reserved